نقد و بررسی فیلم A Beautiful Mind 2001

انگیزشی / روانشناختی / داستان واقعی


 

 

نقد و بررسی فیلم A Beautiful Mind 2001

 

 

 

یک ذهن زیبا و به انگلیسی A Beautiful Mind 2001 به کارگردانی ران هاوارد (Ron Howard) بی شک یکی از موفقترین بازی های راسل کرو را برای خود داشته و خود را در سال ۲۰۰۱ ماندگار کرد و با آن به اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را دریافت کرد.

 

 

ران هاوارد

 

 

فیلم روایت زندگی  چان فوربز نش جونیر، ریاضیدانی است که موفق به دریافت جایزه نوبل شد و از اختلال روانی در خود ماندگی و اسکیزوفرنیا در طول عمر خود رنج میبرد.

بازی روان و حرفه‌ای، فضا سازی های صحیح، روایت درست از واقعیت و تغییرات مناسب واقعیت برای پرداخت داستانی که در نهایت اثری بسیار قدرتمند را به تصویر میکشد و طبق معمول همه ی فیلم های خوب بیننده را با خود به سفری جذاب میبرد و نشان میدهد که چگونه میتوان با شدیدترین مشکلات دست و پنجه نرم کرد ولی موفق بود و قدرت ذهن انسان و ساختار پیچیده اش را به خوبی به تصویر میکشد.

 

 

«ذهن زیبا»روایتگر زشت و زیباهای ذهن آدمی است.

 

 

این‏ داستان برگرفته از زندگی واقعی یک نابغه ریاضی است که‏ پس از فائق آمدن بر بیماری روانی‏اش موفق به دریافت جایزهء نوبل می‏شود.

بروز هذیان‏ ها،توهم ‏ها و باورهای نادرست اتفاقی است‏ که ممکن است برای هر کسی رخ دهد،ولی مهم آن است که‏ انسان با وجود این هذیان‏ها،بفهمد که آن‏ها واقعی نیستند و بتواند بر این باورها و هذیان‏ها حکومت کند.

به جای این‏که‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود) اختیار خود را به دست آن‏ها بسپارد.

نَش قادر است هر موضوعی را به یک رابطه پیچیده ریاضی تبدیل کند ( که این از قدرت های ذهن انسان است) ولی در برابر پیچیدگی های روابط اجتماعی تحمل ندارد و نمی تواند ساده ترین آنها را آنالیز و حل نماید.

و در نقطه ی عطفی از فیلم که نش در کلاس در حال تدریس است و کارگران با صدای زیاد مشغول کار هستند و نش نمی تواند میان صدای کارگران، گرمای هوا (اجبار برای باز بودن پنجره ها) و تدریس ارتباط ایجاد نماید و مشکل را حل کند، یکی از دانشجویان او به نام آلبوشا به سادگی این کار را انجام می دهد و از اینجا هزیان های ذهن نش رنگ و بوی تازه ای می گیرند و …

جان نش که قدرت بی نظیری در حل معادلات ریاضی دارد و توسط پلیس امنیتی آمریکا مجبور به کار و رمزشکن از پروژه هایی می شود تازه می‌خواهد یا حضور آلیوشا به زندگی سروسامان دهد و به سمت زندگی مشترک و ازدواج برود که در ادامه آشفتگی های مختلف روانی برای او دردسرهایی ایجاد می‌نماید…

 

تلفیق و تلاقی دنیای ذهنی و عینی این نابغه ریاضی، در سکانسی که توسّط افرادی مشکوکْ دستگیر می شود، به اوج خود می رسد.

 

چگونه‏ پیچیدگی بیش از حد روابط اجتماعی،گاه‏ فرد را تا حد بیماری شدید روانی پیش می‏برد، ولی فیلم سعی می‏کند نشان دهد که تنها پیچیدگی نیست که عامل بیماری است، بلکه ناتوانی ذهن خود فرد در درک پیچیدگی‏ و فهم درست یا نادرست بودن قضایا نیز ذهن‏ او را دچار آشفتگی می‏کند و فرد به جای‏ آن‏که،حاکم بر ذهن خود شود،ذهنش بر او حاکم می‏شود و او را در سلول بسته‏ای گرفتار می‏کند.

 

 

 

 

نکته ی مهم قضیه آن است که به ما نشان‏ می‏دهد،وجود نیازها و حتی توهم ‏ها نیست‏ که ما را بیمار می‏کند؛

چون ما همه این سلول‏های هذیانی و توهم‏ها را با خود داریم که گاهی زیرکانه‏ آن‏ها را پنهان می‏کنیم و همین‏طور باورهایی که شاید درست‏ نیستند ما را بیمار نمی‏کنند، بلکه وقتی این تجربه‏ها و باورها در رابطه‏ ای بسته شکل می‏گیرند،به بیماری می‏ انجامند.

مثلا خود شیفتگی یک باور هذیانی است که تقریبا همه دارند.

شما هیچ‏کس را نمی‏توانید بیابید که خودش و متعلقاتش را دوست‏ نداشته باشد،ولی اگر آگاهانه به آن توجه نشان دهد و آن را کنترل کند،اصلا جنبهء بیمارگونه پیدا نمی‏کند.

نش قادر است هر موضوعی را به یک رابطهء پیچیده ریاضی‏ تبدیل کند،

ولی در برابر پیچیدگی روابط اجتماعی تاب نمی‏ آورد و گاه از حل مسائل هرچند کوچک زندگی عاجز است.

نقطه ی  اوج این ماجرا در فیلم،لحظه‏ای است که نش در مقام استاد دانشگاه،از دانشجویان انتظار دارد با وجود سروصدای زیاد کارگران ساختمانی و گرمای شدید،به درس توجه کنند.

بخشی‏ از فیلم با ورود قهرمان اصلی آن یعنی آلبوشا،یکی از دانشجویان‏ عکاس،همراه است.

او با تقاضایی محترمانه از کارگردان‏ می‏خواهد که کارشان را به بعد موکول کنند.

جان نش به شدت‏ تحت تأثیر آلیوشا قرار می‏گیرد.

آلیوشا تلمیحی است به قهرمانان‏ داستان برادران کارامازوف داستا یوفسکی.

 

 

این رویدادها نشان‏ می‏ددهند که انسان‏ها همیشه نیازمند کسی هستند که آن‏ها را به‏ یاد فطرت پاک خود بیندازد.

 

 

نش‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ نابغه‌ نیست‌، بلکه‌ به‌ نابغه‌ای‌ بدل‌ می‌شود. او یک‌ بیمار اسکیزوفرن‌ است‌ که‌ توهمات‌ و ایده‌های‌ خودرا جدی‌ می‌گیرد.

ما برای‌ آن‌ که‌ به‌ شخصی‌ معمولی‌ بفهمانیم‌، دنیای‌ تصورات‌ و ایده‌ها و دنیای‌ ریاضی‌ واقعی‌ نبوده‌ واز این‌ روی‌ اصیل‌ و تأثیرگذار نیست‌، با مشکلی‌ جدی‌ مواجه‌ نیستیم‌، ولی‌ برای‌ یک‌ ریاضی‌دان‌، فیلسوف‌ و هر شخصی‌ که‌ کشفیاتی‌ در دنیای‌ انتزاعی‌ صورت‌ داده‌ که‌ گستره‌ ریاضی‌ تنها بخشی‌ کوچک‌ از آن‌ است‌، آن‌ کودکانه‌ترین‌ و ناآگاهانه‌ترین‌ تأویلی‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ شنیده‌ باشد؟!

دنیای‌ انتزاعی‌ به‌ عنوان‌ واقعیتی‌ با ادراکی‌ که‌ معرف‌ موضوعی‌ خاص‌ باشد وجود ندارد، ولی‌ به‌ عنوان‌ نسبتی‌ از روابط بین‌ موضوعهای‌ خاص‌ که‌ نه‌ تنها در دنیای‌ خارج‌ وجود دارد،

بلکه‌ تمامی‌ پدیدارها و تحولات‌ دنیای‌ بیرون‌ را تنها از طریق‌ آن‌ می‌توانیم‌ تبیین‌ کنیم‌، اصیل‌ترین‌ و تأثیرگذارترین‌ گستره‌ای‌ است‌ که‌ اذهان‌ بشری‌ بدان‌ دست‌ یافته‌ است‌.

و اگر غیر از این‌ بود، اصلاً علم‌ ریاضی‌ و فیزیک‌ شکل‌ نمی‌گرفت‌.

ناگفته نماند باتوجه به فیلم، توهماتی که جان‌نش دچار آنهاست به دو صورت دیداری و شنیداری­ست.

در صورتی‌که در واقعیت امر، توهمات جان‌نش فقط شنیداری بوده است نه دیداری.

در رابطه با فداکاری­های آلیشیا در حق همسرش جان‌نش در فیلم بسیار اغراق شده است.

در واقع باید گفت آلیشیا در سال ۱۹۶۳ از جان‌نش جدا شد و دوباره در سال ۲۰۰۱ با او ازدواج کرد و علاوه بر سایر تفاوت‌هایی که بین فیلم و زندگی واقعی جان‌نش وجود داشته است اینکه هیچ‌گاه به او هنگام اهدای جایزه نوبل اجازه سخنرانی داده نشد.

چرا که مسؤولین برگزاری مراسم نوبل نگران بیماری و عدم ثبات ذهنی او بودند.

و در کل باید گفت که این فیلم برای آشنایی با دنیای یک بیمار اسکیزوفرنی، گزینه بسیار مناسبی است.

 

 


دیگر فیلم های پیشنهادی:

نقد و بررسی فیلم Fight Club

نقد و بررسی فیلم Inception

نقد و بررسی فیلم Good Will Hunting

نقد و بررسی فیلم Limit Less

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *