نقد و بررسی فیلم Gang of new York
فیلم”دارودستههای نیویورکی” و به انگلیسی gang of new York با کارگردانی مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese) در سال ۲۰۰۲ شاید یکی از جاودانه های آن سال بوده باشد که بازی زیبای لئوناردو دی کاپریو رو در آن پیش چشم داریم استقامت و مداومت فردی برای گرفتن انتقام، نزدیک شدن تا بیشترین حد ممکن به فردی که قصد نابودی او را داری و مشقات مختلف و آشنایی با تاریخ گذشته آمریکا و اینکه چگونه و چقدر سریع فرهنگ مردم در این کشور تغییر داده و امروز شاهد کشوری با ابعادی متفاوت هستیم.
بیل کاتینگ” قصاب سر دسته آمریکاییها ،حریف ایرلندی خود کشیش “والن” را که سردسته گروهی ایرلندی به نام خرگوشهای مرده است میکشد و آمریکاییها پیروز میشوند.
بعد از گذشت شانزده سال پسر کشیش، “آمستردام” به نیویورک باز میگردد تا از بیل به خاطر مرگ پدرش انتقام بگیرد
این فیلم تا مغز استخوان شما نفوذ میکند.
از همان سکانس ابتدایی –که “کشیش والون” (با بازی خوب «لیام نیسون») سردستهی یک گروه ایرلندی با یک تیغ ریشهایش را میتراشد- اسکورسیزی ذهن شما را درگیر میکند.
وقتی که پدر خودش را با تیغ زخمی میکند، پسرش خون را از روی تیغ پاک میکند.
پدر میگوید: “هیچوقت نگذار خون جاری شود”.
برای ۱۶۸ دقیقه، اسکورسیزی خون را در فیلمش جاری میکند.
کشیش گروهش “خرگوشهای مرده” را به خارج از یک تونل تاریک میبرد، به خیابانهای برفی و ساکت منهتن، جایی که هرج و مرجی ایجاد نمیشود.
شما باید به سختی در آن نور زیاد به دنبال “بیل قصاب” (دنیل دی لوئیس) سردستهی “بومیها”ی نیویورک بگردید.
این قاتل که یک چشم مصنوعی دارد آمده تا این گروه ایرلندی عاشق پاپ را نابود کند.
نبرد باعث میشود برفهای روی زمین سرخ رنگ بشوند، کشیش بمیرد و پسرش سودای انتقام در سر داشته باشد.
با فیلمبرداری عالی «مایکل بالهاس» و تدوین شاعرانهی «تلما شنمیکر»، این سکانس نفس شما را در سینه حبس میکند.
این تازه اول کار است. دوربین به عقب میرود، تمام منهتن را نشان میدهد با یک تاریخ: ۱۸۴۶ ، شانزده سال به جلو میرویم:
پسر کشیش (با بازی چشمگیر «لئوناردو دی کاپریو»)، که خودش را “آمسرتدام” نامیده است، به منطقهی “فایو پوینتز” باز میگردد و…
زمانی که برای این فیلم میگذارید را ارزش بدهید، چرا که یک عاشقانه را در کنار درام و یک فیلم خیابانی و تاریخی و شاید مستند! را دیده اید.
۱ دیدگاه
اون کشیش (لیام نیسون) بیچاره نگفت: “هیچوقت نگذار خون جاری شود”. اون گفت: «خون باید روی تیغه بمونه». فرقشون خیلی زیاده.