نقد و بررسی فیلم Lion

انگیزشی  / داستان واقعی


نقد و بررسی فیلم Lion

 

شیر

 

فیلم “شیر“و به انگلیسی “Lion” هم در سال ۲۰۱۶ در حاشیه بسیاری از جنبه های مختلف روانی اجتماعی انسان رو به زیبایی مطرح میکنه، این فیلم بر اساس داستان واقعی هستش و شاید از نگاهی

تعبیر این بیت مولانا باشه: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش

 

خلاصه ای از داستان فیلم:

شیرو نام پسری است در یکی از شهرهای جنوب شرقی هند که در خانواد ای فقیر به همراه برادر و مادرش زندگی می‌کند و یک شب که به همراه برادرش به ایستگاه قطار رفته بود، برادرش را گم میکند و داستان از اینجا شروع میشود… فراز و نشیب ها و مشکلات و سردرگمی های کودکی بی پناه با شیر (Lion) که به داستان آشنای کودکی گم‌‌شده در تلاش برای پیدا کردن مادر و خانه‌اش در بزرگسالی می‌پردازد.

 

از آن فیلم‌هایی است که آکادمی اسکار عاشقشان است. شاید به خاطر اینکه عموم مردم هم عاشق چنین داستان‌های ناراحت‌کننده و اشک‌آوری از سال‌های دوری و فراق و لحظه‌ی لذت‌بخشِ در آغوش هم رفتن دو جداافتاده بعد از جستجوها و ناامیدی‌های بی‌پایان هستند. اصلا قصد تیکه انداختن به کسانی که عاشق چنین فیلم‌هایی هستند را ندارم. چون خودم هم یکی از کسانی هستم که هنگام دیدن چنین فیلم‌هایی کنترلم را از دست می‌دهم.

 

اگر فیلمی بتواند داستان انسانی درگیرکننده‌ای روایت کند، چرا نباید دوستش داشته باشیم. همه‌ی فیلم‌هایی که در زیرسبک «کودکان گم‌شده در تلاش برای یافتن خانواده‌شان» قرار می‌گیرند فقط با هدف روایت داستان‌های سرهم‌بندی‌شده‌ی ملودراماتیکی ساخته نمی‌شوند. در بین آنها فیلم‌هایی که مثا‌ل‌های خوبی از این زیرژانر هستند.

 

هم یافت می‌شوند. دقیقا به خاطر همین است «شیر» در دسته فیلم‌های خوب این زیرسبک قرار می‌گیرد و شاید یکی از به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌هایی که دیده‌ام نباشد، اما مطمئنا یکی از بهترین درام‌های است که کسی نباید از دستش بدهد.

 

«شیر» به دو قسمت بزرگ تقسیم شده است؛

در قسمت اول که اتفاقا بیشتر از حد انتظاراتم ادامه پیدا کرد و یک‌جورهایی قسمتِ بسیار بهتری در مقایسه با قسمت دوم محسوب می‌شود، ما با پسربچه‌ی ۵ ساله‌ای به اسم سارو (سانی پاوار) آشنا می‌شویم که به همراه مادر، خواهر تازه به دنیا آمده‌اش و برادر بزرگترش گودو در روستای دورافتاده، کوچک و فقیری در هند زندگی می‌کنند. سارو و گودو یک شب برای پیدا کردن کار از خانه دور می‌شوند.

 

گودو برادرش را برای مدتی در ایستگاه قطار تنها می‌گذارد، سارو در قطاری که در ایستگاه متوقف است خوابش می‌برد و وقتی بیدار می‌شود، خورشید بالا آمده است و خود را در قطار هوهوکشانی پیدا می‌کند که هزاران کیلومتر از محل زندگی‌شان دور شده است. قطار برای چند روزی از حرکت نمی‌ایستد و به دور و دورترشدن ادامه می‌دهد. بالاخره وقتی سارو موفق به پیاده شدن از قطار می‌شود.

 

خود را در منطقه‌ی بیگانه‌ای پیدا می‌کند نه زبان ساکنانش را می‌فهمد و نه در شلوغی ایستگاه قطار و شهر کسی به او اهمیت می‌دهد. تنها خطری که سارو را تهدید می‌کند اما سرگردانی در خیابان و تنهایی و گرسنگی نیست، بلکه خیلی زود معلوم می‌شود شهر پر از شکارچیان کودکی است که به روش‌های مختلفی می‌خواهند از بچه‌های بی‌پناه و بی‌محافظ سوءاستفاده کنند.

 

در قسمت اول با مشکلات خطرناک و تنهایی شدیدی روبه‌رو می‌شویم که ساروی کوچک با آنها دست و پنجه نرم می‌کند.

در قسمت دوم که به بزرگسالی سارو می‌پردازد اما او با درگیری دیگری دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. جای خطرات فیزیکی در کودکی با خشم و عذاب وجدان تغییر کرده است؛ احساساتی که باعث شده‌اند سارو زندگی نرمالی نداشته باشد، درس و دانشگاه و کار را رها کند و تمام فکر و ذکرش را فقط به پیدا کردن خانواده‌اش اختصاص بدهد.

در اولین برخورد با «شیر» امکان ندارد به یاد «میلیونر زاغه‌نشین» (Slumdog Millionaire) نیافتید. بالاخره علاوه‌بر دو پاتال در نقش اصلی، داستان دنبال‌کننده‌ی پسر کوچک و گم‌شده‌ای در خیابان‌های هند است. اما گرت دیویس به سرعت ثابت می‌کند که این فیلم منحصربه‌فرد خودش است و کاری می‌کند تا در همان چند دقیقه‌ی اول این شباهت و مقایسه‌ها را فراموش کنیم.

 

فیلم های پیشنهادی دیگر…

نقد و بررسی فیلم The Revenant

نقد و بررسی فیلم A wrinkle in time

نقد و بررسی فیلم Whiplash

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *