مقایسه دلبستگی و وابستگی در رابطه

تفاوت های وابستگی و دلبستگی در نظر روانشناسان

دلبستگی و وابستگی دو مفهومی که از نظر بسیاری از افراد تفاوتی با یکدیگر ندارند. اما تفاوت ها نه تنها در معنی کلمه بلکه در سطح چگونگی یک رابطه نیز قابل مشاهده است. در رابطه های امروزی چیزی که بیشتر با عشق و دلبستگی اشتباه گرفته می شود وابستگی هاییست که برای نزدیک شدن به عشق، خود را به صورت بیمارگون به نمایش می گذارند. وابستگی برای شروع یک رابطه لازم است، اما وابستگی یک حالت غیر منطقی و هیجانی است که پایداری ندارد و دو عاشق در یک رابطۀ بالغانه وابستگی را به دلبستگی تبدیل می کنند تا در نهایت بتوانند به عشق و حسِ تکرار نشدنی آن دست یابند. در غیر این صورت از عشقی که در ذهن دارید فقط نوعی غبطه باقی خواهد ماند. با خواندن این مقاله می توانید پی ببرید در رابطه وابسته یا دلبسته هستید.

تفاوت های وابستگی و دلبستگی در نظر روانشناسان

در روابطی که وابستگی نمی تواند به دلبستگی تبدیل شود مشکلات بسیاری به وجود خواهد آمد، ساده ترین اتفاق جدایی و شکست خواهد بود. این وضعیت برای شخصیت های وابسته بسیار سخت و دشوار می باشد. در رابطه ای که وابستگی به دلبستگی تبدیل نمی شود؛ به عبارتی مراحل دلبستگی طی نمی شود، فرد علاوه بر انتخاب اشتباهش، در شناخت طرف مقابل و خودش نیز با مشکل روبرو خواهد شد. 

زندگی کردن به جای مردن:

در دلبستگی ایمن، رابطه به صورت پایدار بوجود می آید و افراد بواسطه خواستن یکدیگر به هم نزدیک می شوند، هردو تمایل به ادامه رابطه دارند. اما در وابستگی به جای دلبستگی بیشتر هیجانات حکم رانی می کنند و وضعیت رابطه به فرد مقابل بستگی دارد. در این روابط فرد به مردن بدون معشوق فکر می کند در حالی که در دلبستگی ایمن فرد به زندگی کردن برای معشوق تمایل دارد.

تعلق یا تملک:

در دلبستگی ایمن دو طرف به یکدیگر تعلق دارند اما مالک یکدیگر نیستند. در تعلق فرد محبت خود را به یک نفر می بخشد و می داند می تواند در رابطه به طرف مقابل به عنوان یک تکیه گاه نگاه کند. اما در وابستگی یک نوع حس مالکیت به فرد مقابل دارد و به همین دلیل فراموش می کند که باید به او محبت کند.

ترس از دست دادن:

در دلبستگی احتمال از دست دادن فرد مقابل را می دهید، اما نمی خواهید به هر قیمتی فقط فرد مقابل تان را نگه دارید. در وابستگی فرد تنها به از دست ندادن و رها شدن فکر می کند، ترس از طرد شدن باعث می شود بیشتر مسائل و ناراحتی هایی که به وجود می آیند را پنهان می کند. فرد وابسته زندگی و خواسته های خود را برای فرد مقابل رها می کند، این باعث می شود تا زمانی که از ماندن طرف مقابل اطمینان حاصل کند تفاوت زیادی در رفتار حقیقی اش ایجاد نماید. این تفاوت ناگهانی در اکثر مواقع موجب جدایی و پایان رابطه می گردد. در دلبستگی ایمن فرد به پایداری رابطه فکر می کند و می داند قرار نیست تا پایان عمر به نقش بازی کردن به عنوان فردی که نیست ادامه بدهد.

استقلال شخصیتی:

در رابطه همچنان باید فضایی برای تنهایی وجود داشته باشد. برعکس در روابط وابسته تمام کارها باید با یکدیگر انجام شود و در تمام قضایا از یکدیگر نظر خواهی می کنند. مشورت نباید با وابستگی و عدم استقلال اشتباه گرفته شود. فرد وابسته اختیار عمل را از خود سلب می کند و تمام اتفاقات زندگی خود را بر اساس زندگی فرد مقابل قرار می دهد. شاید در ابتدا این نوع رفتار از نظر خود فرد عاشقانه به نظر برسد، اما فرد دلبسته زندگی خود را در کنار فرد دیگری می سازد تا عشقی بالغانه را داشته باشد و به پایداری رابطه نیز می اندیشد.

محدودیت یا آزادی:

فردی که وابستگی دارد بیشتر به محدود کردن و رفتارهای سوءظنانه دست می زند. او می ترسد که مبادا دوست یا همسر خود را از دست بدهد و یا دیگران آن ها را جدا کنند. بنابراین مدام کاری می کند که آزادی را از طرف مقابلش بگیرد و باعث اسیر شدن او می شود.

در دلبستگی نه تنها کسی محدود نمی شود بلکه می تواند آزادی خود را لمس کند. فرد دلبسته می داند که تا زمانی که دو طرف رابطه نخواهند هیچ اتفاقی نمی تواند آن ها را جدا کند. بنابراین آزاد گذاشتن طرف مقابل را امری بدیهی و لازم تلقی می کند. افرادی که وابستگی دارند معمولا به دلیل محدودیت هایی که برای فرد ایجاد می کنند باعث کمرنگ شدن محبت در رابطه می شوند و در نهایت از سمت معشوق طرد می شوند.

پذیرش غیر مشروط:

در یک رابطه هر دو طرف باید یک پذیرش غیر مشروط نسبت به یکدیگر داشته باشند. افراد دلبسته فرد مقابل را پذیرفته اند و برای پذیرش فرد مقابل شرط گذاری نمی کنند. اما افراد وابسته تنها در زمان هایی که فرد کارهای خاصی انجام دهد او را مورد پذیرش و محبت قرار می دهند. مدام در پی تایید رابطه هستند و همیشه نگران از دست رفتن یا شکستن رابطه خودخوری می کنند. در پذیرش مشروط فرد انتظار دارد همه چیز بر اساس انتظارات خودش پیش برود و زمانی که فرد کمی متفاوت از انتظارات برخورد می کند، می ترسد که نکند دیگر من را دوست ندارد و من در زندگی او اضافه هستم.

تعادل در احساسات:

در وابستگی احساسات به صورت افراطی تجربه می شوند. یک روز رومئو و ژولیت و روز دیگر جنگ های صلیبی رابطه را دستخوش تغییرات زیادی می کند. در دلبستگی یک تعادل احساسی در ابراز احساسات وجود دارد و شدت احساسات چه مثبت و منفی به صورت مناسبی بیان می گردند. در وابستگی ها احساسات شدید بوده و معمولا غیر قابل کنترل هستند. افراد وابسته در مهربانی ها چنان افراط می کنند که در خشونت ها فکر می کنید با یک فرد جدید روبرو هستید. این تضادهای مشاهده شده در رابطه باعث نگرانی درباره تعادل ذهنی فرد مقابل می شود و او را می ترساند. بنابراین تمایل خود را از ادامه رابطه از دست می دهد.

محافظه کاری:

فرد دلبسته تلاش می کند تا شاهد رشد طرف مقابل گردد. او می داند که انسان با رشد کردن زندگی می کند و رشدهای اجتماعی و فکری فرد مقابل می تواند زندگی بهتر و زیباتری را بسازد. اما در فرد وابسته می گوید “تنها باید به من فکر کنی”. آنها از هرگونه تغییر نگران می شوند و به سختی داشتن یک رابطۀ دو طرفه را قبول می کنند.

آرامش:

در دلبستگی یک آرامش وجود دارد؛ یک نقطۀ امن برای زندگی. جایی که فرد کوله بار تنهایی های خود را در آنجا قرار می دهد و از آرامش زندگی سیراب می شود. آرامش را با سکون اشتباه نگیرید؛ هیجانات زیادی در آرامش درونی و ذهنی وجود دارد. افراد در وابستگی چالش را فقط می توانند در رابطه احساس کنند و مدام در پی ساختن یک هیجان و جریان درون رابطه هستند. افراد با وابستگی نمی توانند به یک “ما” برسند و هیجانات را با “ما” درک کنند.


خدمات مشاوره فردی و یا مدیریت رابطه در مرکز مشاوره دکتر پدرام را بیشتر بشناسید…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *